جدول جو
جدول جو

معنی گل زمین - جستجوی لغت در جدول جو

گل زمین
(گُ لِ زَ)
قطعه زمین خوب. (غیاث). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع میشوند و در تسویۀ امر خود مشاوره میکنند. (شعوری ج 2 ورق 323). در تداول محلی خراسان قطعه کوچکی از زمین. و در تداول برخی از نواحی دیگر گله گویند:
با این غرور حسن که در هر گل زمین
خلقی در آرزوی سلام تو میکشد.
بابافغانی (از شعوری).
یک دل هزار زخم نمایان نداشت راست
یک گل زمین هزار خیابان نداشت راست.
صائب (از آنندراج).
باشد نشان پای تو آرامگاه ما
یک گل زمین ز سایۀ گلبن مرا بس است.
سالک یزدی (از آنندراج).
و رجوع به گله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل آذین
تصویر گل آذین
(دخترانه)
زیور و زینت گل، حالت قرار گرفتن گلها روی شاخه، آرایش و چگونگی قرار گرفتن گلها بر روی ساقه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل میخ
تصویر گل میخ
نوعی میخ که ته آن درشت و پهن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاو زمین
تصویر گاو زمین
در باور قدما گاوی که بر پشت یک ماهی قرار گرفته و زمین بر روی شاخ او است، برای مثال گوهر شب را به شب عنبرین / گاو فلک برده ز گاو زمین (نظامی۱ - ۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل آذین
تصویر گل آذین
طرز قرار گرفتن گل ها بر روی ساقه یا شاخه ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل مینا
تصویر گل مینا
نوعی گل که قسمت وسط آن زرد رنگ و به شکل قرص است و اطرافش گلبرگ های سفید یا آبی کم رنگ دارد
فرهنگ فارسی عمید
(لِ کَ)
دهی است جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان، واقع در شهرستان لاهیجان، هوای آن جلگه، معتدل، مرطوب مالاریائی، دارای 120 تن سکنه. زبان آنان گیلکی، فارسی. آب آن از رود شمرود، محصول آنجا پشم، لبنیات، شغل اهالی زراعت، گله داری، شال بافی، راه آن مالرو است. تابستان برای نگاهداری گله های خود به ییلاق دیلمان می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل که در 22هزارگزی خاور اردبیل و 3هزارگزی راه شوسۀ اردبیل به آستارا واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 888 تن است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
از قرای بلوک ایرج است. (جغرافیای غرب ایران ص 109)
لغت نامه دهخدا
(گُ نِ)
دهی است از دهستان شهرخواست بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 10000گزی شمال ساری و 4000گزی باختر راه شوسۀ ساری به فرح آباد. هوای آن معتدل و دارای 150 تن سکنه است. آب آن از رود خانه تجن و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
ضمانت ملکی جهت بدهی. (ناظم الاطباء) (از جانسون)
لغت نامه دهخدا
(وِ زَ)
گاوی که زمین بر پشت او است و آن گاو بر پشت ماهی است. (غیاث) (آنندراج). در اساطیر آورده اند که زمین بر دو شاخ گاو قرار دارد:
من گاو زمینم که جهان بردارم
یا چرخ چهارمم که خورشید کشم ؟!
معزی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین).
خون قربان رفته از زیرزمین تا پشت گاو
گاو بالای زمین از بهر قربان آمده.
خاقانی.
شاه بود آگه که وقت ماهی و گاو زمین
کلی اجزای گیتی را کنند از هم جدا.
خاقانی.
گوهر شب را به شب عنبرین
گاو فلک برده ز گاو زمین.
نظامی.
گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی
کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب.
سوزنی.
حمل سپاه تو را خاک چو طاقت نداشت
گاو زمین آمدش چون سپر اندر جبین.
خواجه سلمان (از شعوری).
، کنایه از قوتی است که خدای تعالی درمرکز زمین خلق کرده است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(زَ کَ)
دهی جزءدهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 33 هزارگزی خاور آوج. کوهستان، سردسیر، دارای 490 تن سکنه. آب آن از قنات و رود کلنجین، محصول آن غلات، انگور، سیب زمینی، راه آن مالرو است. از طریق کلنجین میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
وضع قرار گرفتن گلها به روی ساقه و یا شاخه ها گل آذین نامیده میشود. گل آذین شامل دو دسته است: اول - گل آذین منفرد، هرگاه دم گل بدون انشعاب باشد و انتهای آن به یک گل منتهی گردد در این صورت گل آذین منفرد نامیده میشود، مانند: گل لاله و بنفشه و زعفران و گل مینای چمنی. دوم - گل آذین مجتمع، هرگاه دم گل انشعاب حاصل کند و هر شاخۀ آن به یک گل منتهی میشود در این حالت گل آذین را گل آذین مجتمع گویند، مانند: گل آذین گندم و گلابی. گل آذین را میتوان به گل آذین ساده و گل آذین مرکب تقسیم کرد. در تقسیم بندی گل آذین، گل آذین ها را به هفت نوع بترتیب زیر تقسیم کرده اند:1- گل آذین خوشه ای. 2- گل آذین سنبله ای. 3- شاتن. 4- گل آذین چتری. 5- گل آذین دیهیمی. 6- گل آذین کپه ای. 7-گل آذین گرزنی. و رجوع به فیزیولوژی گل تألیف اسماعیل زاهدی صص 1-12 شود. اجتماع و طرز قرار گرفتن گلهای نبات، گل آذین یا آرایش گل نامیده میشود. (گیاه شناسی ثابتی ص 450). و رجوع به همین کتاب صص 450-453 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ زِ)
مأخوذ از تازی، ملازمان و همراهان و پیروان و خدمتگاران. (ناظم الاطباء). و رجوع به ملتزم شود
لغت نامه دهخدا
(هََ زَ)
هم وطن. دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند:
جملگی گشتند بیزار و نفور از صحبتم
همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لا)
از توابع طهران و دارای معدن زعال سنگ است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(گِ لِ قَزْ)
گلی که آنرا زنان آبستن خورند. (مؤلف). یا گل بطانه و گرد سنگی است که نقاشان آنرا در بنا و نقاشی به کار برند و از نوع سنگ سیلیسی است. (مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دِ غَ)
غمین دل. آنکه دلش گرفته باشد. با دل پر از غم:
بسان تن بی روان بد زمین
هوا چون دژم سوکیی دل غمین.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است از دهستان کوهستان کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 3 هزارگزی باختر شوسه چالوس به تهران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(ظِلْ لِ زَ)
کنایه از شب است. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ظل زمین
تصویر ظل زمین
سایه زمین، شب
فرهنگ لغت هوشیار
میخ آهنین با سر مدور پهن (که بر دروازه کوبند یا میخ چادر و مانند آن) : شب وصل تو نهان آمده ام تا دم صبح ماه را ساخته گل میخی و بر در زده ام. (مسیح کاشی)، دگمه ای که خلخال ودست برنجن را بدان بند کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل غمین
تصویر دل غمین
آنکه دلش گرفته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیشانیی چون گل لطیف دارد (معشوق)، آنکه چهره ای چون گل لطیف دارد (معشوق)
فرهنگ لغت هوشیار
طرز قرار گرفتن و شیوه آرایش مجموعه گلها بر روی دم گل اصلی یک گیاه آرایش گل. یا گل آذین چتری. گل آذینی است نامحدود که دم گلهای فرعی آن از یک نقطه دم گل مشترک جدا میشود و برگک های آن حلقه ای بنام گریبان میسازند مانند گل آذین حویج (گزر) و جعفری. یا گل آذین خوشه یی. گل آذینی است نامحدود که دم گل اصلی آن به دم گلهای فرعی کوتاه تری تقسیم میشود و گلها بر روی دم گلهای کوتاهتر فرعی قرار دارند مانند گل آذین شب بو و انگور. یا گل آذین دیهیم. گل آذینی است نامحدود و شبیه گل آذین خوشه یی که گلهای آن تقریبا همه در یک سطح قرار دارند مانند گل آذین گلابی و گیلاس. یا گل آذین سنبله. گل آذینی است نا محدود که گلهای آن فاقد پایک فرعی هستند و بر روی دم گل اصلی از پایین ببالا واقعند مانند گل آذین بارهنگ و گندم. یا گل کلاپرک. گل آذینی است نامحدود که گلهای آن بر روی طبقی بنام نهنج قرار دارند و این نهنج ممکنست صاف ویا برآمده باشد مانند گل آذین آفتاب گردان و بابونه. هر گل این گونه گل آذین معمولا بنام گلچه خوانده میشود مرکب کاپیتول. یا گل آذین گرزن. گل آذینی را گویند که ساقه گل دهنده و پایکها و بالاخره هر یک از پایکهای فرعی بیک گل منتهی شوند. این گلها از طرفی رشد و نمو انتهایی ساقه را متوقف میسازند و از طرف دیگر در تولید انشعابات فرعی آن موثرند گل آذین محدود. یا گل آذین محدود. گل آذین گرزن. یا گل آذین نامحدود. گل آذینی را گویند که ساقه گل دهنده آن بطور نامحدود میتواند برشد و نمو خود ادامه دهد و غنچه های جدیدی را بوجود آورد. این گل آذین دارای اقسام مختلف است که اهم آنها عبارتند از: خوشه یی سنبله دیهیم چتری کلاپرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملازمین
تصویر ملازمین
جمع ملازم، کارپاسان، همراهان، پیشیاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملتزمین
تصویر ملتزمین
جمع ملتزم، همراهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل زنی
تصویر گل زنی
نقش گل را بر پارچه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاو زمین
تصویر گاو زمین
((وِ زَ))
گاوی که طبق افسانه ها در زیر زمین است و زمین روی شاخ این گاو قراردارد و خود گاو بر پشت ماهی ایستاده است، گاو ماهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گل آذین
تصویر گل آذین
((گُ))
آرایش و چگونگی قرار گرفتن گل ها بر روی ساقه گیاهان، نامی از نام های زنان
فرهنگ فارسی معین
زمین نمناک، زمین سست
فرهنگ گویش مازندرانی
از دهکده های قدیمی و متروک فخرعمادالدین واقع در استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کوهستان غرب شهرستان چالوس، زمینی که گود
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه و روستایی به همین نام واقع در شهر خواست ساری
فرهنگ گویش مازندرانی